خلاصه بحث بصیرت
(جلسه بیست و یکم)
جایگاه اقتصاد در سلوک
در جلسهی گذشته، مقدمهای در مورد اهمیت بحث اقتصاد و روزی و جایگاه آن در سبک زندگی اسلامی بیان شد. در این جلسه، مفصلتر به این موضوع میپردازیم.
بسیاری از ما، از این مسئله شکایت داریم که چرا نمیتوانیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم؛ چرا میخواهیم فلان صفت رذیله یا فعل ناشایست را ترک کنیم، اما نمیتوانیم؛ چرا با اینکه به واجبات و مستحبات عمل میکنیم، وجودمان نور عبادات را نمیگیرد، مگر مقطعی و... .
ما باید جواب این گونه سؤالات را در تغذیهی خود جستجو کنیم! چرا که بینور شدن قلب، از خرابی قالب است و تغذیهی حرام، شیطان را بر انسان، مسلط و گوش جان را برای شنیدن کلام حق، سنگین میکند! چنانکه امام حسین(علیهالسلام) در روز عاشورا، خطاب به سپاه یزید فرمودند:
"فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ!"[1]
پس به راستی شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مهر خورده است!
ممکن است این سؤال مطرح شود که: مگر اصالت با روح نیست؟ پس چرا معیشت صحیح در دنیا که مربوط به جسم و ماده است، این قدر اهمیت دارد؟ پاسخ را با مثالی روشن میکنیم. میدانیم آنکه میبیند، قوهی بیناییِ روح است و چشم فقط آلت و ابزارِ دیدن است؛ اما با این حال، بینایی روح بدون چشم، ظهور ندارد و از این رو باید به سلامت آن اهمیت داد. پس بدن چون قالب ظهور روح است، سلامتش اهمیت دارد.
البته وقتی جسم ناسالم شد، روح، قدرت خود را از دست نمیدهد؛ بلکه فقط قدرت ظهور ندارد. مثل شخص نابینا که فقط چشمش نمیبیند، نه اینکه روحش اسم "بصیر" الهی را نداشته باشد. در واقع اگر اسماء الهی را به بذر تشبیه کنیم، بدن، مثل خاکی است که این بذر را در خود پرورش میدهد. همان طور که رشد بذر از خاک شروع میشود، شروع حرکت ما برای صالح شدن نیز، از بدن است و بذر نفخهی روح الهی، بر اساس طیّب و سالم بودن یا نبودن بدن، یا در شورهزار کاشته میشود یا در زمین مناسب.
و از آنجا که بدن با تغذیه ساخته میشود، طیّب بودن آن، ارتباط اساسی با سلامت اقتصاد دارد. اگر سبک زندگی ما در اقتصاد درست باشد، خاک سالمی برای رشد اسماء الهی تدارک دیدهایم؛ و فقط در صورتی که خاک سالم باشد، آفتاب و آب و سایر عوامل یا همان عبادات و عقاید و...، سود میبخشد.
البته به فرمایش امام علی(علیهالسلام) در خطبهی 114: "قَدْ تَكَفَّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ"؛ یعنی خداوند، رزق و روزیِ انسان را به عهده گرفته و این گونه، خاک را برای پرورش بذرهای انسانی مرغوب کرده است؛ زیرا همان طور که باغبان، هر بذر را به خوبی میشناسد و نوع خاک را متناسب با آن تعیین میکند، خداوند نیز که استعداد انسانها را میداند، برای هر کس به قدر استعدادش روزی میدهد. اما انسان میتواند با اختیار خود، از رزق الهی تجاوز کند و این خاک مرغوب را تبدیل به شورهزار نماید! و نشانهی اینکه کسی روزی خود را خراب کرده یا نه، این است که چقدر توانسته بذرهای اسماء الهی را در وجود خود بارور کند.
البته انسان در آغاز از خداوند، اصلاً طلب روزیِ دنیا نکرد، بلکه کمال و اسماء الهی را خواست؛ اما قابلیت او ایجاب میکرد که برای ظهور اسماء، دنیا را هم داشته باشد و قالبی به نام بدن بگیرد. لذا خداوند هم اعطای استعداد اسماء را عجین با روزی دنیا، برای هر کس مقدّر کرد. آیاتی از قرآن نیز بر این مطلب، صحه میگذارند که روزی، از جانب خداست[2]. پس باید روزیِ تضمینشده را پذیرفت و به عمل پرداخت. اما به فرمایش امام علی(علیهالسلام) ما جای این دو را برعکس کردهایم و طوری زندگی میکنیم که انگار خدا، روزی را به عهدهی ما گذاشته و عمل را از ما ساقط کرده است[3]!
البته باید وظایف خود را برای کسب روزی و تأمین معاش انجام دهیم؛ اما مسئله این است که وقتی روز را به شب میرسانیم، نگرانی ما بیشتر در مورد کم و زیاد دنیاست، یا اینکه در این بیست و چهار ساعت، برای وجود خود چه کردهایم؟! بیشتر ما به جای اینکه به فکر عمل یا همان باغبانی اسماء باشیم، در جهت کسب روزی بیشتر از آنکه خدا برایمان تضمین کرده، گرفتار حرص و بخل و طمع میشویم و مهمترین وظیفهی خود یعنی بندگی را فراموش میکنیم.
وظیفهی انسان، عمل است، نه اینکه در اضطراب و دلهرهی روزی، عمر را تباه کند، یا برای افزایش مواد معیشت، تلاش خود را به گسترش زندگی تجملی معطوف دارد. خدا، راضی نیست ما نگران روزیِ خود باشیم؛ چون آن را بر ما ضمانت کرده است. پس ما با این نگرانی، در واقع به ضمانت خدا شک داریم!
"وَ فِی السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ. فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الأرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ"[4]؛ قسم به ربّ آسمان و زمین، یعنی همان خدای آسمان که برای آمرزش گناهان خود به او اعتماد داریم، خدای زمین هم هست که روزی ما را به عهده گرفته است. پس چرا به او اعتماد نمیکنیم و نگرانیم؟!
علامه جعفری(رحمةاللهعلیه) با این عنوان که ملاك ضرورت و تجمل، حیات معقول است، حیات را سه نوع میدانند[5]:
1- حیات طبیعی محض که مشترک بین انسان و حیوان است؛ یعنی زندگی از روی غریزه.
2- حیات مستهلک در خواستههای مهارنشده؛ و غرب که در چند قرن اخیر بر طبل انسانمداری (اومانیسم) میکوبد، در صدد گسترش این نوع حیات در جوامع است.
3- حیات طیّبه و معقول که بر اساس عمل صالح بنا شده و عمل صالح بدون معیشت صالح، محال است؛ یعنی ریشهی حیات طیّبه، در معیشت درست است.
حیات طیبه، حیاتی است که در آن، دروغ، دزدی، ربا، رشوه، کلاهبرداری، نفاق، نگرانی و اضطرابِ روزی نباشد؛ فقیر و غنی، فرق زیادی با هم نداشته باشند و همه در سطح متعادلی زندگی کنند. این امر باعث میشود قلبها از هم دور نباشد و محبت و علاقه بین مردم، حاکم باشد. در واقع اگر خودخواهیهای بنیبشر تعدیل شود، اقتصاد تعدیل میشود و با تعدیل اقتصاد، روح و جسم، متعادل خواهند شد.
این نوع حیات، تنها در جامعهای یافت میشود که حکومتش دینی و الهی باشد، آن هم از نوع ولایی؛ و ما این حکومت را داریم. پس اگر اقتصادمان را سالم کنیم، میتوانیم به حیات معقول برسیم. ما که بهترین جوانان خود را فدا کردیم تا یک وجب از خاک مملکتمان را از دست ندهیم، نباید بگذاریم تحریم، ارزشهایمان را زیر سؤال ببرد. راستی مگر تحریمها، چقدر به معیشت ضروری ما ضرر زده؟ آیا جز این است که بیشتر، شأن و شئون و تجملات ما را نشانه رفته، نه حدّ ضروری زندگیمان را؟
راه رفع مشکلات اجتماعی و برداشتن موانع و حجب فردی چیست؟ چه کنیم که معیشت ما معنادار باشد؟ این مهم، تنها با عبور از صورت و ماده و داشتن دیدگاه ملکوتی نسبت به معیشت حاصل میشود. کسی که دیدگاه ملکوتی نسبت به روزی دارد، آزاد از اقبال و ادبار دنیاست و کم و زیادِ دنیا و بود و نبودِ زر و زیور و لذایذ دنیایی، جان و قلبش را متلاطم نمیکند. و ما تا به این نقطه نرسیم، سبک زندگیمان اصلاح نخواهد شد.
روایت داریم: "اعْمَلْ لِدُنْیاكَ كَأنَّكَ تَعِیشُ أبَداً، وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأنَّكَ تَمُوتُ غَداً."[6]
برای دنیایت چنان تلاش کن که گویی همیشه زندهای، و برای آخرتت چنان تلاش کن که گویی فردا میمیری!
معمولاً کسانی که دیدگاه مادی و اصالت ماهیتی دارند، برداشتشان از این کلام گهربار، چنین است که باید تا میتوانیم، دنیا را به دست آوریم و برای آینده ذخیره کنیم! اما در دیدگاه ملکوتی، این روایت یعنی: در دنیا، در چارچوب نیاز و ضرورت، زندگی کن و هیچ حرص و طمعی نداشته باش، چنانکه گویی تا ابد هستی و همیشه فرصت برای دنیا داری؛ اما برای آخرت، چنان عمل کن که گویی فردا از دنیا میروی و فرصت چندانی، پس قانع نباش و تا میتوانی، توشه بیندوز.
آری؛ ما میتوانیم با عوامل حیات طبیعی، با ارزیابی صحیح، ارتباط برقرار کنیم و با جوهر حیات خود که از پشت پردهی طبیعت، راهنماییمان میکند، به حیات مطلوب و معقول برسیم. پس بیایید نگاه و سبک زندگیمان را عوض کنیم، تا برای ظهور امام زمان(عجّلاللهفرجه) آماده شویم.
آیا واقعاً حیف نیست شیعه که از باقی طینت حضرات معصومین(علیهمالسلام) خلق شده است، در سیستم اقتصادی غلط غرق شود و این طینت و جایگاه والا را از دست بدهد؟!
[1]- بحار الأنوار، ج45، ص8.
[2]- از جمله سوره روم، آیه 40 : "اللهُ الَّذی خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ یمیتُكُمْ ثُمَّ یحْییكُمْ"؛ خداست که شما را آفرید، سپس روزیتان داد، سپس شما را میمیراند و دوباره زندهتان میکند.
و سوره زخرف، آیه 32 : "نَحْنُ قَسَمْنا بَینَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا"؛ ما معیشت آنها در حیات دنیا را بینشان تقسیم کردیم.
[3]- نهج البلاغه، خطبه 114 : "كَأنَّ الَّذِی ضُمِنَ لَكُمْ، قَدْ فُرِضَ عَلَیكُمْ وَ كَأنَّ الَّذِی قَدْ فُرِضَ عَلَیكُمْ، قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ"؛ گویی آنچه برای شما تضمین شده (روزی)، برایتان واجب است و آنچه بر شما واجب شده، از عهدهتان ساقط!
[4]- سوره ذاریات، آیات 22 و 23 : و روزی شما و آنچه وعده داده شدهاید، در آسمان است. پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین، که آن، حقّ است.
[5]- ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج4، ص62.
[6]- من لایحضره الفقیه، ج3، ص156.
نظرات کاربران